افزایش
خدا به ما گفته است که پر ثمر باشیم! او ما را انتخاب کرده است تا با استفاده از طبیعت پر ثمر و هدف او، زندگی و پادشاهی او را گسترش دهیم. این یک چالش بزرگ است اما در عین حال قابل توجه ترین و ارزشمندترین چیزی است که در زندگی می توانیم بدان دست یابیم
تولید میوه
«من تاک حقیقی هستم و پدر من باغبان است. هر شاخهای را كه در من ثمر نیاورد میبرد و هر شاخهای كه ثمر بیاورد آن را پاک میسازد تا میوهٔ بیشتری به بار آورد. شما با تعالیمی كه به شما گفتم پاک شدهاید. در من بمانید و من در شما. همانطور كه هیچ شاخهای نمیتواند به خودی خود میوه دهد مگر آنکه در تاک بماند، شما نیز نمیتوانید ثمر بیاورید مگر در من بمانید. «من تاک هستم و شما شاخههای آن هستید. هرکه در من بماند و من در او، میوهٔ بسیار میآورد چون شما نمیتوانید جدا از من کاری انجام دهید. اگر کسی در من نماند مانند شاخهای به دور افكنده میشود و خشک میگردد. مردم شاخههای خشكیده را جمع میکنند و در آتش میریزند و میسوزانند. اگر در من بمانید و سخنان من در شما بماند هرچه میخواهید بطلبید كه حاجت شما برآورده میشود. جلال پدر من در این است كه شما میوهٔ فراوان بیاورید و به این طریق شاگردان من خواهید بود.
هر شاخهای را كه در من ثمر نیاورد میبرد و هر شاخهای كه ثمر بیاورد آن را پاک میسازد تا میوهٔ بیشتری به بار آورد.
خداوند چه کاری برای پر ثمر بودن هر شاخه انجام می دهد؟
در من بمانید و من در شما. همانطور كه هیچ شاخهای نمیتواند به خودی خود میوه دهد مگر آنکه در تاک بماند، شما نیز نمیتوانید ثمر بیاورید مگر در من بمانید. «من تاک هستم و شما شاخههای آن هستید. هرکه در من بماند و من در او، میوهٔ بسیار میآورد چون شما نمیتوانید جدا از من کاری انجام دهید.
چگونه می توانیم پر ثمر بمانیم؟
جلال پدر من در این است كه شما میوهٔ فراوان بیاورید و به این طریق شاگردان من خواهید بود.
چگونه به پدر جلال می دهیم و نشان می دهیم که شاگرد او هستیم؟
با ثمر در مقابل بی ثمر
از آیات زیر چه مطالبی را در مورد ارزش خدا برای پر ثمر بودن را می آموزیم؟
عیسی برای آنان این مَثَل را آورده گفت: «مردی در تاكستانش درخت انجیری داشت و برای چیدن میوه به آنجا رفت ولی چیزی پیدا نكرد. پس به باغبان گفت: ‘نگاه كن الآن سه سال است كه من میآیم و در این درخت دنبال میوه میگردم ولی چیزی پیدا نکردهام. آن را بِبُر، چرا بیسبب زمین را اشغال كند؟’ امّا او جواب داد: ‘ارباب، این یک سال هم بگذار بماند تا من دورش را بكنم و كود بریزم. اگر در موسم آینده میوه آورد، چه بهتر وگرنه دستور بده تا آن را ببرند.’»
و در كنار جاده درخت انجیری دیده به طرف آن رفت امّا جز برگ چیزی در آن نیافت پس آن درخت را خطاب كرده فرمود: «تو دیگر هرگز ثمر نخواهی آورد» و آن درخت در همان لحظه خشک شد.
«پادشاهی آسمان مانند مردی است كه میخواست سفر كند. پس غلامان خود را خوانده، تمام ثروتش را به آنان سپرد و به هر یک به نسبت تواناییاش چیزی داد به یکی پنج هزار سکّهٔ طلا، به دیگری دو هزار سکّهٔ طلا، و به سومی هزار سکّهٔ طلا و پس از آن به سفر رفت. مردی كه پنج هزار سکّهٔ طلا داشت زود رفت و با آنها تجارت كرد و پنج هزار سکّهٔ طلا سود برد. همچنین آن مردی كه دو هزار سکّهٔ طلا داشت دو هزار سکّهٔ دیگر سود آورد. امّا آن مردی كه هزار سکّهٔ طلا به او داده شده بود رفت و زمین را كَند و پول ارباب خود را پنهان كرد. «بعد از مدّت زیادی ارباب برگشت و با آنها به تصفیه حساب پرداخت. کسیکه پنج هزار سکّهٔ طلا به او داده شده بود آمد و پنج هزار سکّهای را هم كه سود برده بود با خود آورد و گفت: ‘تو این پنج هزار سکّه را به من سپرده بودی، این پنج هزار سکّهٔ دیگر هم سود آن است.’ ارباب گفت: ‘آفرین، ای غلام خوب و امین، تو در امر كوچكی امانت و درستی خود را نشان دادی، من حالا كارهای بزرگ را به تو خواهم سپرد. بیا و در شادی ارباب خود شریک باش.’ آنگاه مردی كه دو هزار سکّهٔ طلا داشت آمد و گفت: ‘تو دو هزار سکّهٔ به من سپردی، این دو هزار سکّهٔ دیگر هم سود آن است.’ ارباب گفت: ‘آفرین، ای غلام خوب و امین تو در كار كوچكی امانت و درستی خود را نشان دادی و حالا كارهای بزرگ را به تو خواهم سپرد. بیا و در شادی ارباب خود شریک باش.’ سپس مردی كه هزار سکّه به او داده شده بود آمد و گفت: ‘ای ارباب، من میدانستم كه تو مرد سختگیری هستی، از جاییکه نکاشتهای درو میکنی و از جاییکه نپاشیدهای جمع مینمایی، پس ترسیدم و رفتم سکّههای تو را در زمین پنهان كردم. بفرما، پول تو اینجاست.’ ارباب گفت: ‘ای غلام بدسرشت و تنبل، تو كه میدانستی من از جاییكه نکاشتهام درو میکنم و از جاییکه نپاشیدهام جمع میکنم، پس به همین دلیل میباید پول مرا به صرّافان میدادی تا وقتی من از سفر بر میگردم آن را با سودش پس بگیرم. سکّهها را از او بگیرید و به آنکسی كه ده هزار سکّه دارد بدهید، زیرا آنکس كه دارد به او بیشتر داده خواهد شد تا به فراوانی داشته باشد و آنکس كه ندارد، حتّی آنچه را هم كه دارد از دست خواهد داد. این غلام بیفایده را به تاریكی بیندازید جاییکه گریه و دندان بر دندان ساییدن وجود دارد.’
چرا با ثمر بودن؟
شما مرا برنگزیدهاید بلكه من شما را برگزیدهام و مأمور كردهام كه بروید و میوه بیاورید، میوهای كه دایمی باشد تا هرچه به نام من از پدر بخواهید به شما عطا نماید.
ما مقرر به انجام چه مواردی شده ایم؟
ابراهیم چنین كرد، چون در انتظار شهری بود با بنیاد استوار كه معمار و سازندهاش خداست. از روی ایمان، ساره با وجود این كه از سن باروری گذشته بود، قدرت تولید نسل یافت، زیرا مطمئن بود كه خدا به قول خود وفا میکند و به این سبب از یک مرد، آن هم مردی تقریباً مرده، نسلهای بیشماری مثل ستارگان آسمان و یا شنهای ساحل دریا پدید آمدند.
این متن چگونه می تواند باعث تشویق افرادی که احساس بیثمر بودن میکنند، باشد؟
عیسی فرمود: «پادشاهی خدا، مانند مردی است كه در مزرعهٔ خود بذر میپاشد. دانه سبز میشود و رشد میکند امّا چطور؟ او نمیداند. شب و روز، چه او در خواب باشد و چه بیدار، زمین به خودی خود سبب میشود كه گیاه بروید و ثمر بیاورد؛ اول جوانه، بعد خوشه و بعد دانهٔ رسیده در داخل خوشه. امّا به محض اینکه محصول میرسد، او با داس خود به كار مشغول میشود، چون موسم درو رسیده است.»
این مثل بیانگر چیست؟
چرا باید مشتاق بذر دانه ها بمانیم؟
خدا كه بذر را برای برزگر و نان را برای خوردن فراهم میسازد، بذر بخشندگی را برای شما مهیّا و آن را چند برابر خواهد ساخت تا محصول كارهای خیر و نیكوی شما فراوان باشد.
دروگر مزد خود را میگیرد و محصولی برای حیات جاودانی جمع میکند تا این كه كارنده و درو كننده با هم شادی كنند.
بپرسید
برای شما پر ثمر بودن به چه معنی است؟
کاربرد
برای افزایش ثمره زندگیتان چه کاری باید انجام دهید؟
دعا
خدایا، به من کمک کن تا پر ثمر باشم! شکرت می کنم که هر آنچه برای پر ثمر بودن احتیاج دارم را فراهم می کنی. من می خواهم به وفور میوه داشته باشم تا بتوانم به دیگران نیز کمک کنم باثمر باشند
آیه کلیدی
خدا كه بذر را برای برزگر و نان را برای خوردن فراهم میسازد، بذر بخشندگی را برای شما مهیّا و آن را چند برابر خواهد ساخت تا محصول كارهای خیر و نیكوی شما فراوان باشد.